نقدی بر ادعاهای ژنتیک قوم شناسی اقوام ایرانی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 43143
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 385958
بازدید ماه : 43143
بازدید کل : 11099994
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 5 / 1399

قریب به سه دهه از ورود علم ژنتیک به پژوهش های باستان شناسی می گذرد. در خلال این مدت بسیاری از نظریه ها و مدل های باستان شناختی درخصوص پیدایش، جابه جایی و تعامل اقوام باستانی که پیشتر بر مبنای ریخت شناسی داده ها و مقایسه آنان انجام می پذیرفت، با استفاده از مواد وراثتی (DNA) مستخرج از استخوان های اقوام مختلف باستانی مورد بازبینی مجدد قرار گرفته، برخی تایید و برخی نیز مردود شدند. به تازگی یکی از پژوهشگران ایرانی این عرصه در دانشگاه پورتموث کشور انگلستان در مصاحبه ای تلویزیونی مدعی شد که مطالعات انجام گرفته توسط وی روی نمونه های مواد وراثتی اقوام مختلف ایرانی حاکی از این است که دسته بندی های رایج اقوام ایرانی (همچون آذری، کرد، بلوچ و...) فاقد مبنای وراثتی بوده، میزان بسیار کمی از ژن آریایی در اقوام ایرانی امروزین و همچنین ساکنان شهر سوخته در چهار هزار سال پیش مشاهده شده و اختلاط ژنتیکی اقوام ایرانی با مهاجمان مغول و عرب کم بوده است. موارد فوق منجر به بروز بحث های فراوانی در جوامع باستان شناسی و انسان شناسی ایران شد، از همین روی نگارنده لازم می بیند با توجه به پیشینه پژوهشی خود نکاتی را در این خصوص متذکر شود. یکی از اولین اصول در روش تحقیق علمی، مرجع شناسی و صحبت با استناد به مراجع محکم و مرتبط است. در همین خصوص با توجه به آشنایی نگارنده با پژوهشگر محترم و نحوه انجام پژوهش فوق پرسشی مهم طرح می شود و آن اینکه چگونه نتایج این پژوهش ها تاکنون پس از گذشت قریب به هفت سال در هیچ ژورنال تخصصی و معتبر جهان به چاپ نرسیده و ایشان تنها هر چند سال یک بار به تکرار یا در برخی موارد به نقض ادعاهای قبلی خود از طریق مصاحبه با ارباب جراید می پردازد؟ هر دانش پژوهی می داند که فرآیند چاپ پژوهش های علمی در نشریات معتبر بسیار پیچیده بوده و سردبیران چنین نشریاتی با فرستادن مقالات به متخصصان مربوطه به میزان بالایی از صحت و سقم آنان اطمینان حاصل می کنند. گاه در خلال این روند مقاله بارها و بارها مورد ویرایش و نقد علمی قرار گرفته و در بسیاری از موارد در صورت ضعف بنیادی نویسنده در دفاع از ادعاهای خود مقاله رد می شود.

فارغ از نکته مطرح شده در بالا، پرسشی بنیادین درخصوص ادعای این پژوهش این است که نمونه گیری های اولیه انجام شده روی اقوام ایرانی بر چه اساس و معیاری بوده است؟ به بیانی دیگر چه کسی را آذری یا کرد محسوب می کنیم؟ آیا هر شخصی که به زبان آذری تکلم کرده و در شمال غرب ایران زاده شده از نظر منشاء و قوم شناسی نیز لزوما آذری است؟ با چه معیاری از عدم اختلاط ژنتیکی اشخاص نمونه گیری و اطمینان حاصل شده است؟ ایران به لحاظ جغرافیایی در مسیر یک چهار راه قرار گرفته و اقوام ساکن در نواحی مرزی آن به درجات بالایی با دیگر اقوام در طول زمان اختلاط ژنتیکی داشته اند. بدیهی است نمونه گیری از این اقوام به جهت میزان بالای تبادلات ژنی هیچ گونه دسته بندی خاصی را میان اقوام نشان نداده و از همین روی ایشان این عدم گروه بندی را به بی معنا بودن اقوام حال حاضر در ایران ترجمه کرده اند. حال آنکه چنانچه در روند جمع آوری نمونه ها دقت لازم به خرج داده می شد، شجره نامه افراد تا سه نسل مورد بررسی قرار می گرفت و تنها از افراد ساکن در مناطق دور افتاده که شانس بیشتری برای مصونیت از اختلاط ژنتیکی داشته اند، نمونه برداری می شد، شاید نتایج به گونه ای متفاوت رقم می خورد. اینها از زمره مواردی هستند که نگارنده کاملااز عدم رعایت شان توسط پژوهشگر محترم اطمینان دارد.

نکته دوم و مهم دیگر اشاره به موضوع نژاد آریایی و درصد بسیار پایین ژن آریایی در ایرانیان امروزین است. واژه اقوام آریایی یکی از بحث برانگیز ترین واژگان در باستان شناسی ایران و خاور نزدیک است و برخی پژوهشگران عامدانه از به کار بردن آن (به دلیل ملاحظات تاریخی همچون نازیسم و فاشیسم قرن بیستم) خودداری کرده و به جای آن از اقوام آسیای مرکزی استفاده می کنند. فارغ از این نکته پرسش اصلی اینجاست که ژن آریایی مورد نظر ایشان که نمونه های اقوام ایرانی حاضر با آن مقایسه شده اند، چیست و به کدام جمعیت تعلق داشته است؟ در همین رابطه ایشان به استخراج ماده وراثتی از استخوان های شهر سوخته اشاره داشته که با توجه به اشراف نگارنده به مباحث تکنیکی استخراج DNA از استخوان های باستانی و مشاهده حضوری آزمایشگاه ایشان در دانشگاه پورتموث، انجام موفقیت آمیز چنین امری توسط نامبرده را بسیار نامحتمل می دانم.

درخصوص میزان پایین آمیختگی ژنی مابین ایرانیان و مهاجمان مغول نیز اشکال در نمونه گیری خودنمایی می کند. حمله اقوام مغول به ایران در دو مقطع یکی توسط چنگیز در سال ۱۲۲۱ میلادی و دیگری توسط تیمور در سال ۱۴۰۰ میلادی رخ داده است. نظر به نزدیکی نسبی زمانی این حملات و قرار داشتن در دوره ای که ثبت و ضبط اتفاقات مرسوم بوده است، اطلاعات نسبتا جامعی از کم و کیف این حملات موجود بوده؛ از آن جمله گردن زدن مردان و پسران جوان شهرهای مغلوب و به اسارت بردن زنان و دختران. این حملات در طیف وسیعی از نجد ایران و مدت زمان طولانی انجام شده که بی شک نقش غیرقابل انکاری در شکل گیری خزانه ژنتیکی مردمان حال حاضر ایران زمین داشته است. جمله معروفی است که عنوان می دارد از هر هشت نفر انسان زنده روی کره زمین یک نفر دارای ژن مغول است. حال چگونه پژوهش اخیر به نتایجی غیر از آنچه در تاریخ و مطالعات باستان شناسی ثبت شده رسیده است، نکته ای در خور تامل است.

*فوق دکترای باستان شناسی مولکولی، عضو هیات علمی و استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی